عمر
یه بنده خدایی در مورد افسردگی یه صحبتی کرده بود و ویس گرفته بود. گوش دادم و خیلی خوشم اومد. طرف ۳۱ سالش بود و میگفت بهترین دوران زندگیم همین دوسال اخیر زندگیم هستن. ول کنید این چرت و پرتارو که بهترین دوره زندگیتون جوانی و نوجوانی وایناس ... چون تو اون دوره تصمیمات دو نفر که معمولا هم به دوست داشتنی ترین شکل ممکن احمقانه اس روی زندگی شما تاثیر داره. برای کوچیکترین چیز باید اجازه بگیرید و از این داستانا.
کمی دقت کردم دیدم راست میگه. عمر اینطوری نیست ک قسمت خوبش بگذره و بد ماجرا بمونه. تازه خوب ماجرا تو راهه و الان توی بهترین حالت خودت هستی چون تصمیماتی که گرفتی توی هر شرایطی بهترین تصمیمی بوده که به ذهنت رسیده و سر این گذشته نباید خودت رو سرزنش کنی و قبول کن که وقتی اون تصمیمات رو هم گرفتی دنبال یه خوشی یه جایزه ای چیزی بودی که اونم همونجا دریافتش کردی. پس دیگه بزار کنار این داستانای افسردگی و خزعبلات رو. زندگیت رو بکن مرد.
«آن نفسی که با خودی خود تو شکار پشهای
وان نفسی که بی خودی پیل شکار آیدت
آن نفسی که با خودی بسته ابر غصهای
وان نفسی که بی خودی مه به کنار آیدت
آن نفسی که با خودی همچو خزان فسردهای
وان نفسی که بی خودی دل چو بهار آیدت»